"منظرهی سقوط ایکاروس تابلوی بزرگی از دهه 1560 که تو بزرگترین موزهی بلژیک، موزهی هنرهای زیبا نصب شده و این احتمالا خودش یه کپی دقیقه از اصل یه نقاشی گمشده اثر هنرمند فلاندری پیتر بروگل پدر. نقاشی ظاهرا یه صحنهی روستایی رو نشون میده، کشتیها بادبان کشیدن، یه چوپان داره به گلهش میرسه، شهرهای پسزمینه پر رونق و منظم به نظر میان ولی اون گوشهی پایین سمت راست بوم بی هیچ جلب توجه و اعتنایی داره یه فاجعه اتفاق میافته ایکاروس بیپروا قهرمان کلاسیک اسطورهها واپسین پردهی یکی ازمشهورترین تراژدیهای هوانوردی دنیای باستان رو زندگى میکنه، ایکاروس جوون با پدرش دایدالوس بالهایی از موم و پر ساخته بودند، دایدالوس به پسرش هشدار داده بود که زیاد به خورشید نزدیک نشه مبادا که موم بالها از گرما ذوب بشن ولی جوون خام و بیقرار زیاد اوج میگیره و در این نقاشی تازه فرو افتاده و گرفتار موجها شده و در آستانهی مرگه.
شبهایی که درونتون غوغایی به پاست!
که از آروزها و رویاهای آیندهی هرچند مبهم سرشارید
که تصمیمهای جدید و اساسی میگیرید
که آنقدر بیقرار و هیجانزدهاید که نه میتوانید بخوانید و نه بنویسید
این شب را چگونه میگذرانید؟
وبلاگ بسازید.
عزیزانم وبلاگ بسازید.دنیای وبلاگ نویسی از منظر خودشناسی معرکهست.
شما وبلاگ میسازید و اونجا از افکارتون میگید، اگه ذوق نویسندگی داشته باشید چند تا از نوشته هاتون رو میذارید ، یا هرچیز دیگه ای که بشه تو محیط وبلاگنویسی به اشتراک گذاشت.
شما اینجوری خودتون رو در معرض قضاوت یه عده جماعت وبلاگنویس و وبلاگخون قرار میدید.
میرید وبلاگای بقیه رو میخونین میبینین چقدر افکارشون از شما عمیقتره ، چقدر حرفاشون پر مغزتره ، چقدر مطالعهشون از شما بیشتره، چقدر ذوق و استعداد نویسندگیشون از شما بیشتره ، کلا میفهمید که چقدر آدم حسابیتر از شما وجود داره و هرچند با بیمیلی ولی خضوع و تواضعتون بیشتر میشه.
شما وبلاگ میسازید قسمت نظراتش رو باز میذارید، یه مدتی میگذره اما دریغ از یه لایک و کامنت که به نبوغ و فرهیخته بودنتون اشاره داشته باشه، اینجا میفهمید که چقدر نیاز به تائید گرفتن از بقیه دارید.
شما کامنتا رو باز میذارید ولی همین که دو نفر خوانندهی جلد وبلاگتون میشن استرس میگیرید که نکنه خلوت مجازیتون بهم بخوره و این داستانا بعدش میزنید نظرات رو میبیندین، اینجا میفهمید چقدر آدم درونگرا و انزوا طلبی هستین.
شما کامنتا رو باز میذارید ولی کسی براتون کامنت نمیذاره شما عصبانی میشید،بیخودی کامنتا رو خصوصیش میکنید تا کسی نفهمه وبتون خواننده نداره، اینجاست که شما میفهمید نه تنها به تائید گرفتن از بقیه نیاز دارید بلکه بسیار هم متظاهر و خالیبند تشریف دارید.
شما کامنتا رو باز میذارید بقیه میان براتون کامنت میذارن ولی شما جوابشون رو نمیدید، اینجا میفهمید که احتمالا یکمی مغرور هستین.
وبلاگ بسازید آقا وبلاگ بسازید .
به نظرم بزرگترین باگ انسان همین وجود داشتنش است .
وقتی وجود داری باید منتظر عدم وجود هم باشی، که خب من با این عدم وجود میتوانم کنار بیایم و حتی گاهی عمیقا احساس میکنم که چقدر فکر کردن به آن برایم آرامش بخش است.
ولی کاش عدم وجود ما هم واقعا عدم وجود باشد، طبق گفتهها در این عدم وجود هم نوعی وجود نهفته است؛همان بحث دنیای دیگر .
میدانی در این صورت تمامش وجودِ لعنتیست.
کنار آمدن با این مسئله برایم دشوارست، یک بار خلق میشویم و همیشه وجود داریم.
واقعا چرا؟
فکر میکنم بیرحمانه است.
کاش آرامش ابدی، نیستیِ واقعیِ روح و بدن .وجود داشته باشد.
درباره این سایت